1)حكايت شيفتگي و دلدادگي، حكايت غريبي است.حكايتي است كه تا آخر عمر تاثيرش بر جان و روان باقي ميماند و به آدمي شكل ميدهد.اگر اين حكايت در حكم نقطه عطف باشد، آجرها روي آجر ميرود و زندگي تازهاي ساخته ميشود.
2)ششم فروردين.ششم فروردين 1379.يكي ديگر از روزهاي بيخاصيت تعطيلات نوروز كه خميازه پشت خميازه ميآورد.ايده سينما رفتن از پدر بود و مكان جايي بود كه هم در دسترس باشد و هم كيفيت قابل قبولي داشته باشد.اولين بار اسم "شوكران" را بعد از ظهر ششم فروردين، سر در سينما بهمن ديدم.همان روزها بود كه عكس فيلم روي جلد شماره نوروز دنياي تصوير و بيلبورد كنار اتوبان چمران هم نقش بسته بود و فهميده بودم كه بازيگران مورد علاقهام يعني فريبرز عربنيا و هديه تهراني در فيلم بازي ميكنند.اولين تجربه ديدن فيلم مساوي بود با عوض شدن خيلي از چيزها.فيلم كار خودش را كرده بود و تماشاگر 14 سالهاش را خلع سلاح.وقتي از سالن بيرون آمدم نور آفتاب بعد از ظهر روي صورتم بازي ميكرد و دلم را قلقلك ميداد.
3)در زندگي هر كسي يكي دو فيلم باليني پيدا ميشود كه براي آن شخص در حكم همه چيز هستند.اين فيلم براي من در تمامي اين سالها شوكران بوده است.هشت سال است كه دارم با فيلم زندگي ميكنم و با آن بزرگ شدهام.شور، هيجان و حرارت اوليه در اين سالها كوچكترين تغييري نكرده و به آن شعور و استدلال هم اضافه شده است.در تمامي اين سالها و در هر راي گيري پيگير جايگاه شوكران بودهام و ميدانم كه فيلم طرفداران موجهي دارد.خيلي از دوستان همسن و سالم هم فيلم را عاشقانه دوست دارند و به آن احترام ميگذارند.به نظرم، شوكران به همراه "ليلا(داريوش مهرجويي)"، "قيصر(مسعود كيميايي)"، "نفس عميق(پرويز شهبازي)"، "تنگنا(امير نادري)"، "شبح كژدم(كيانوش عياري)"، "كندو(فريدون گله)"، "سلطان(مسعود كيميايي)"، "آژانس شيشهاي(ابراهيم حاتميكيا)" و بالاخره "هامون(داريوش مهرجويي)" – و شايد هم "سنتوري(داريوش مهرجويي)"- فيلمهايي هستند كه ميتوان واژه كالت را در موردشان به كار برد.فيلمهايي كه وارد فرهنگ عمومي جامعه و زندگي روزمره طرفدارانشان شدهاند و به روح زمانهشان نظم و ريتم دادهاند.زمانهاي كه در آن هم ديالوگ فيلمها جاري است و هم لحظاتي وجود دارد كه طرفداران را ياد لحظهاي از فيلم مورد علاقهشان بياندازد.
4)"شوكران" يكي از بهترين فيلمهايي است كه در تاريخ سينماي ايران ساخته شده.جز معدود مواردي در تاريخ اين سينما است كه فيلمنامهاي دقيق، پر از جزئيات و به شدت زمان بندي شده مبناي ساخت فيلمي قرار گرفته.واژه "فيلم كلاسيك" را در تاريخ اين سينما تنها ميتوان براي دو فيلم به كار برد؛ "ناخدا خورشيد(ناصر تقوايي)" و "شوكران".و اين چيز كمي نيست.آن هم در سينمايي كه هميشه مشكل داستان تعريف كردن وجود داشته و كمتر كسي به خود اين زحمت را داده كه فيلمي براساس قواعد و اصول سينماي كلاسيك آمريكا بسازد.به غير از اين "شوكران" نشان دهندهي صداقت در كار فيلمسازي است.اثبات اين حرف قديمي است كه؛ چيزي را خلق كن كه احساس ميكني.دنيا، داستان و فضاي "شوكران" از صداقت كارگردانش در برخورد با دنياي پيرامونش ميآيد.و خب اين واكنش صادقانه هم از آن چيزهايي است كه در فضاي عمومي جامعه پنهان كار ايران كمتر گير ميآيد، چه برسد به اين سينما كه جاي خود را دارد!به همين خاطر "شوكران" سندي ماندگار از دوران و روزگار خودش است.روزگاري كه هر چه پيش ميرود بيشتر شبيه جايي از فيلم ميشود كه صورت جمع شده و خيس سيما رياحي(هديه تهراني) به صورت خندان محمود بصيرت(فريبرز عربنيا) و زنش(رزيتا غفاري) كات ميخورد و مرد داستان نميداند كه قرار است تا چند لحظهي ديگر با جنازهي محبوب سابقش و ماشين مچاله شدهي او مواجه شود.
5)"شوكران" ازآن فيلمهايي است كه هر كارگرداني آرزوي ساختنش را دارد.فيلمي است كه هم دنيا را دارد و هم آخرت را.هم كلي اعتبار هنري براي عواملش به وجود آورده و هم در سال اكرانش به بالاترين رقم فروش رسيده.هم تماشاگر فيلمبين را شيفته خود كرده و هم تماشاگر غير حرفهايتر را به دنبال خود كشانده.به اصطلاح هم براي عوام جذاب بوده و هم براي خواص.تماشاگر خوره فيلم در دل "شوكران" تاريخ سينما و الگوهاي كلاسيك را پيدا ميكند و تماشاگر عاديتر در داستان فوق جذاب فيلم غرق ميشود، به شخصيتها دل ميبندد و با آنها همراه ميشود.گذشت زمان نه تنها ذرهاي از جذابيت و استواري فيلم را كم نكرده بلكه باعث شده ماندگارتر و جاويدان به نظر برسد.براي مثال به فيلمهاي مهمي كه همزمان با "شوكران" اكران شدند نگاه كنيد؛ "زير پوست شهر(رخشان بني اعتماد)"، "بوي كافور، عطر ياس(بهمن فرمانآرا)"، "عروس آتش(خسرو سينايي)" و "نسل سوخته(رسول ملاقليپور)".در هر كدام از اين فيلمها لحظاتي وجود دارد كه حالا، كهنه و تاريخ مصرف گذشته به نظر ميرسند و تاثير اوليه خود را از دست دادهاند.اما "شوكران" مثل هر فيلم ماندگار ديگري گذر زمان را تاب آورده و وارد پانتئون شاهكارها شده است.
6)خيلي چيزها در مورد "شوكران" و فيلمساز دوست داشتنياش يعني بهروز افخمي ميتوان نوشت.اين نوشته را به حساب شروع بگذاريد.كار من تازه با "شوكران" و كارگردان مورد علاقهام آغاز شده.هر چه نباشد اين حكايت، حكايت غريب شيفتگي و دلدادگي است.
7)"شوكران" يعني زهر شيرين.
* نام يكي از چند شاهكار بيلي وايلدر كبير
شما هم بنويسيد (3)...